۱۳۹۲ فروردین ۳۰, جمعه




زیردریایی هسته ای ما !

حتما در خبرها شنیده اید که مسئولین اظهار فضل کرده اند که ما برای زیردریایی های هسته ای در آینده به اورانیوم با غنای بالای 60 درصد نیاز داریم و فرماندهان نیروی دریایی ارتش هم اعلام آمادگی کرده اند برای ساخت زیردریایی هسته ای ! ابتدا اجازه بدهید به جنبه جوک این قضیه بپردازیم و بعد کمی جدی این موضوع را بررسی کنیم:
ابتدا اجازه بدهید تکنولوژی ساخت زیردریایی های فعلی مان را ببینیم :
زیدریایی کوچکی سبز رنگی که در عکس می بینید با نام ریدریایی های غدیر در واقع با انتقال تکنولوژی کره شمالی از زیردیایی Yono کپی شده اند و البته تا حدی نیز ارتقاء یافته اند تصویر آبی رنگ در واقع همان مدل اصلی کره شمالی است. همانطور که می بینید این زیردریایی های کوچک که به زور چند نفر را به تعداد انگشتان یک دست می توانند حمل کنند حتی بدون کمک تکنولوژی عقب افتاده کره شمالی قادر به تولید نیستند. 
حال ببینیم که یک زیردریایی هسته ای واقعی چه شکلی و به چه اندازه است:
البته بنده نمی خواهم وارد جزئیات فنی زیردریایی های هسته ای بشوم ولی همین قدر کافی است که بدانیم تعداد انگشت شماری از کشورهای دنیا که اغلب کشورهای ابرقدرت جهان هستند قادر به تولید چنین جنگ افزارهایی هستند و حتی هند که از لحاظ علمی و سطح فن آوری قابل مقایسه با ایران نیست قادر به انجام چنین کاری نیست و زیردریایی هسته ای هند در واقع به صورت دست دوم از روسیه خریده شده اند.
البته حلبی سازان وزارت دفاع به خوبی می دانند که ساخت زیردریایی هسته ای مانند ساخت یک ماکت قراضه جنگنده خیالی قادر313 نیست و حتی ساخت ماکت یک زیردریایی هسته ای هم فراتر از توانایی حلبی سازان ماست اما اگر می خواهید ذهن مردم کم مطالعه و زود باور ما را برای غنی سازی های با درصد بالا آماده کنید لازم است بگویم احتیاجی به این زمینه سازی ها نیست هرکاری که دلتان بخواهد می توانید انجام دهید برای مردم گرسنه ما فرقی نمی کند البته آسته بروید و آهسته بیایید کهاگر گربه خبر دار شود بد جوری شاختان می زند فکر نکنید همان کاری که کره شمالی انجام داد ما هم می توانیم انجام دهیم این بازی خیلی گران تمام خواهد شد شاید به قیمت سوراخ موش یکی خدات تومان!
 

۱۳۹۲ فروردین ۲۱, چهارشنبه

ژنرالهای ما و ژنرالهای آنها

تو این پست می خواهم شباهتهای ژنرالهای ما و ژنرالهای برادران کره ای مان را بیان کنم و اگرچه این مطلب به طنز شبیه است اما باور بفرمایید قصد من شوخی و خنده نیست و اگر هم باعت خنده و شادی شما شد خوب صد البته چه بهتر. 



همانطور که در تصاویر می بننید قایفه هیچکدام از این ژنرالهای دوست و برادر به نظامی های واقعی نمی خورد این اولین شباهت آنها است. دومین شباهتشان از عکسها قابل مشاهده نیست و آن چیزی نیست جز دهان گشادشان که حرفهای بزرگ تر از توانایی هایشان از آن خارج می شود عرضه بالا نگهداشتن تمبانشان را ندارند و دائما تمام دنیا را تهدید می کنند و به وقتش با شنیدن صدای اولین گلوله دنبال سوراخ موش می گردند. مورد بعدی شکمهای برآمده شان است که نشانگر این حقیقت است که علیرغم گرسنگی هموطنانشان این آقایان حسابی سیر هستند. شباهت دیگر این است که علیرغم اینکه در هیچ جبهه جنگ واقعی هیچگونه افتخاری کسب نکرده اند یونفرمهایشان پر است از نشانهای حلبی که تحت عنوانهای مختلف به خودشان آویزان کرده اند که اگر روی قاطر آن همه مدال و نشان را بگذارند حیوان بیچاره قادر به حملش نیست. شباهت دیگرشان مهارت شدیدشان در تملق و چاپلوسی برای رهبرانشان است چیزی بر زبان نمی آورند جز آنکه موجبات رضایت رهبر را فراهم آورند تا از این طریق تکه حلبی دیگر به خنزلهایی که به لباسشان چسبیده اضافه شود و یا تکه استخوانی برای خوب دم تکان دادن برایشان پرتاب شود.
خلاصه امید وارم تهدیدهای توخالی این ژنرالهای حلبی مثل کاسه سرشان تهی باشد و شری برای مردم خوشان و سایر مردم اطافشان ایجاد نکنند.
راستی آقا زاده های ما هم شبیه آقازاده های آنها هستند می گویید نه نگاه کنید:



















۱۳۹۲ فروردین ۱۹, دوشنبه

سربازان گمنام امام زمان

حتما مانند بسیلری از ایرانی ها این اصطلاح به ظاهر زیبا اما در باطن بسیار شنیع را بارها شدنیده اید اما آیا تاکنون عمیقا هم به آن فکر کرده اید؟ امام زمان چه احتیاجی به سرباز دارد آن هم از نوع گمنامش؟ اصلا چه زمان ایشان این اراذل را به سربازی خود برگزیده اند؟ آدم کش رذلی مثل اکبر خوش کوش که تا گردن غرق در فساد مالی و آدم کشی است چه ربطی به یک امام معصوم می تواند داشته باشد؟ آیا امامی که قرار است روزی ظهور کند و دنیا را پر از عدل و داد کند در رکابش چنین جانورهایی مثل اکبر خوش کوش جای دارند. البته این اکبر آدم کش تنها یکی از این سربازان گمنام امام زمان است که از بد حادثه تابلو شده و حالا دیگر چندان گمنام نیست البته می توان او را سرباز پدر گمنام اما زمان  مانند سایر همقطارانش لقب داد. خدایا ما را گرفتار چه کفتارهایی کرده ای.

۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه

انرژی هسته ای حق مسلم کی؟

شاید چندی قبل در اخبار دیده یا خوانده باشید که امارات عربی متحده در ابوظبی فاز اول نیروگاه خورشیدی خود را که یکی از بزرگترین نیروگاههای خورشیدی جهان است با نام شمس یک با ظرفیت 100 مگاوات به بهرهبرداری رساند و قرار است فازهای بعدی آن شمس 2 و شمس 3 به زودی به بهره برداری برسند. خبر بسیار ساده است یک نیروگاه مفید با قیمت حدود 600 میلیون دلار ساخته شده و پس از تکمیل یک انرژی الکتریکی رایگان و عاری از آلودگی را برای اماراتی ها فراهم می کند در حالیکه سرمایه گذاری برای ساخت آن را دولت امارات پرداخت نکرده و سرمایه گذاران خصوصی داخلی و بین المللی تامین کرده اند. نیروگاه خورشیدی انرژی خود را از طبیعت به صورت رایگان دریافت می کند، نیازی به هیچ سوختی ندارد و هیچ آلاینده ای در محیط باقی نمی گذارد. 
حال به طرف دیگر این قضیه نگاه می کنیم:
یک نیروگاه هسته ای چهار دهه پیش تو سعه اش آغاز می شود و پس از انقلاب برای مدتی متوقف می شود و دوباره توسط روسها یعنی همانها که نیروگاه چرنوبیل را ساختند توسعه اش دوباره آغاز می شود. تا کنون میلیاردها دلار خرجش شده و هرگز بازده اقتصادی نخواهد داشت چرا که چندبن برابر قیمت واقعی اش برایش هزینه شده. همیشه به سوخت بسیار گران قیمت اورانیومی نیازمند است و رباله هسته ای اش برای دفن به تاسیسات جداگانه و هزینه ای سرسام آور نیاز دارد. اگر فاجعه برای نیروگاه و یا برای حمل زباله هایش رخ دهد که در طول تاریخ کوتاه انرژی هسته ای بارها اتفاق افتاده و آخرینش در ژاپن چندان از آن نگذشته، جان هزاران انسان را برای چند نسل به خطر خواهد انداخت. در ضمن به یاد داشته باشید که ذخایر اورانیوم در ایران بسیار محدود است و حتی در جهان نیز این منابع به گزارش آژانس بین المللی در کمتر از یک قرن به پایان خواهد رسید. 
خوب این طور که معلوم است مسئولین کشور ما برای تامین انرژی یک قماری را آغاز کردند که از پیش می دانستند شانسی برای برد در آن نیست. پر واضح است که کشوری که دارای دومین منابع گاز دنیاست و سومین یا چهارمین کشور دارای نفت خام است نیازی به انرژی گران قیمت و خطرناک هسته ای ندارد و اگر مسئلین ما نگران تامین انرژی برای کشور بودند می خواستند حق مسلم ما را تامین کنند به جای سرمایه گذاری چند ده میلیارد دلاری می توانستند صنعت نفت و گتز کشور را گسترش دهند تا حداقل کشورهای همسایه ما از مانبع مشترک چند برابر ما برداشت نکنند و سرمایه های ملی ما اینگونه حدر نرود ضمن آنکه اگر واقعا انرژی بیشتری اینز بود بیابانهای سوزان و گسترده کشور ما پتانسیل آن را دارد تا چند برابر انرژی الکتریکی مورد نیاز ما را تامین کنند و این جدای از پتانسیلهای موجود در انرژی باد و امواج دریا است که به راحتی انرژی پاک و ارزان قیمت را برای ما فراهم می کنند. حال یک سؤال، آیا مسئولین و متخصصان کشور ما از این حقایق آگاه نیستند؟ 
ساده انگاری است اگر بگوییم آنها نمی دانند آنها بهتر از همه ما این حقایق را می دانند فقط مردم ناآگاه ما هستند که بدون هیچ مطالعه ای صدایشان را می اندازند در گلویشان و می گویند انرژی هسته ای حق مسلم ماست در حالیکه حق مسلم ما بهداشت، آسایش، غذا، تحصیل و بسیاری چیزهای دیگر است که فهرست کردن آنها به یک کتابچه نیاز دارد. پس این حق مسلم چیست؟ و از آن کیست؟ فقط یک جواب برای این سؤال است آنها به دنبال یک اسباب بازی گران قیمت همانند آنچه دوستان کره شمالی شان دارند هستند یک بمب اتمی بی ارزش که نتوانست کاری برای شوروی کمونیستی بکند و برای هیچ کس هیچ فاید های نوخواهد داشت اما برای ما تاکنون بهای گزافی داشته است و اگر ادامه یابد بهایی باید برایش پرداخت که همه آنچه تاکنون پرداخته ایم هیچ است.
 

۱۳۹۲ فروردین ۱۲, دوشنبه

قبل از قانون ، بعد از قانون

بعد از مدتی تاخیر به دلیل ماموریت کاری که داشتم و همینطور دید و بازدیدهای نوروزی بالاخره فرصتی به دست آمد تا سری به این وبلاگ بزنم و نوشتاری تازه به آن اضافه کنم امیدوارم بتوانم وقت بیشتری برای به اشتراک گذاشتن مطالبم در اینجا داشته باشم. 
شاید برای شما که عبارت فوق را می خوانید این عبارت کمی عجیب و مسخره باشد اما برای اعضای سپاه پاسداران این نیم جمله بسیار پر معنی و برای خیلی از آنها این شنیدن آن موجب خشم و بغضی فروخفته می شود در حالی که برای گروهی دیگر باعث نشاط و شادمانی است. حال اجازه دهید این را برایتان شرح بدهم. قانون در این عبارت به معنی قانون استخدامی سپاه است که از اسفند 1369 قابلیت اجرایی پیدا کرد و بر اساس این قانون نیروهای سپاه به دو گروه افرادی که قبل از تصویب این قانون به استخدام رسمی سپاه در آمده اند و نیروهایی که بعد از این تاریخ استخدام شده اند تقسیم می شوند. تا اینجای قضیه ظاهرا مشکلی نیست اما در واقع این قضیه که قانون استخدامی سپاه تبدیل به ابزاری برای نیروهای قدیمی تر برای بهره برداری از همه مواهب و امتیازات شده است و نیروهای جدیدتر از همه امتیازات محروم شده اند و تنها همه بارهای کاری بدون امتیاز قابل توجهی به دوش آنها افتاده است. این قانون تبعیض آمیز همانند قانون آپارتاید در آفریقای جنوبی است. یک سد محکم در برابر بهره برادری از امتیازات سازمانی عادی برای هر کارمند که نیروهای جدید با آن مواجه هستند و در باغ سبز برای استفاده نیروهای قدیمی که اکثرا دارای تحصیلات و تخصص نظامی هم نیستند و فقط نور چشمی های بی مصرف برای سازمان بی در و پیکری به نام سپاه پاسدارن. خوب خواننده گرامی پس می بینید که فقط شما نیستید که توسط مافیای قدرت و ثروت فرماندهان سپاه استثمار شده اید بلکه بسیاری از نیروهای سپاه خود قربانی این سیستم غیر شفاف و پر از فساد اداری و سیستماتیک هستند و آنها بسیار ناراضی تر از شما هستند اما چه می توانند بکنند؟